ایما صفایی، مربی ذهن و بدن در دومین رویداد برند کارفرمایی / لذت‌های زودگذر یا شادی پایدار؟ نقش سازمان‌ها در سلامت کارکنان

 فرسودگی شغلی، معضلی است که بسیاری از کارکنان، به‌ویژه در محیط‌های پرتنش، با آن مواجه هستند. ایما صفایی، مربی ذهن و بدن، در دومین رویداد برند کارفرمایی، از اهمیت درک این پدیده از زبان نیروی انسانی سخن گفت و تأکید کرد که سازمان‌ها باید از لذت‌های زودگذر فراتر روند و شادی پایدار را جایگزین کنند. او با اشاره به تجربیات خود در شرکت‌های مختلف، راهکارهایی برای کاهش استرس مزمن، افزایش تاب‌آوری کارکنان و ایجاد محیطی سالم و انگیزشی ارائه کرد. آیا سازمان‌ها می‌توانند جای دوپامین را به سروتونین بدهند و فرسودگی شغلی را از بین ببرند؟

 یک موضوع مهم در سازمان‌ها مربوط به فرسودگی شغلی ناشی از فشار و استرس مزمن (burnout) است. فرسودگی شغلی برای نیروی انسانی را از زبان نیروی انسانی بازگو می‌کنم، نه از جایگاه کارفرما. من تجربه زیادی در تیم‌های استارتاپی کوچک و سازمان‌های بزرگ داشته‌ام. از رفت‌وبرگشت و چالش‌های مختلفی که در هر سازمان دیدم به یافته‌هایی رسیدم که در حوزه منابع انسانی کمتر مورد توجه هستند.

 انسان‌ها از خوشی تا فرسودگی مسیری معین را می‌پیمایند. نیروی کار وقتی به سازمان می‌آید، محیط‌های لذت بخشی را می‌بیند، با مدیر آشنا می‌شود، سایر کارکنان را می‌شناسد، با کارمندان ارتباط می‌گیرد و تمام اینها دوران خوشی و لذت به شمار می‌رود. در دوران خوشی، دوپامین در مغز افراد ترشح می‌شود.

 بعد از مدتی، فرد به‌تدریج به سمت استرس می‌رود، یعنی کارها فشرده می‌شود و درحالی‌که هنوز با سازمان و فرایندها آشنا نشده است، مدیر از او می‌خواهد که کارها را هر چه سریع‌تر و زودتر به او برساند. روز جمعه مدیر پیام می‌دهد که «این کار را تا دو ساعت آینده می‌خواهم، باید آن را آماده کنی». اینجاست که حس استرس به سراغ او می‌آید. وقتی این فرایند دوباره تکرار شود، او در استرس باقی می‌ماند و کسی از او نمی‌پرسد که چه شرایط روحی و جسمی دارد. استرس مزمن، فرد را به سمت فرسودگی شغلی می‌برد. فرسودگی شغلی، او را از لحاظ ذهنی نسبت به وظایف و مسئولیت‌هایش فاصله می‌دهد.

 شغل ما بخش مهمی از زندگی ماست، پس نوعی فرسودگی معمولی را به دنبال می‌آورد که به آن عادت می‌کنیم و نمی‌توانیم آن عادت بی‌انگیزگی را کنار بگذاریم.

 سرمایه انسانی خودتان را چقدر می‌شناسید؟ من یک تست را در سازمان‌های کوچک و بزرگ مختلف و در شرکت خودم انجام داده‌ام. این یک تست سنتی شامل چک لیستی کوچک است. به افراد می‌گویم: «یک کاغذ بردارید و آوای ذهن و بدن خود را داخلش بنویسید». این یعنی چه؟ یعنی مثلاً روی کاغذ می‌نویسید: «امروز دست من درد می‌کند، از نظر ذهنی به هم ریخته‌ام». هر کدام از این احساسات همراه با تاریخ و زمان‌ها در چند روز متوالی ثبت می‌شود. اگر این کار را یک روز از پرسنل خود بخواهید، قطعاً با یک لیست ۲۰ خطی مواجه می‌شوید که موضوعات گوناگونی در آن هست. این یافته‌ها، یک سری سؤالات ذهنی درونی و بیرونی را شکل می‌دهد. وقتی ذهن درگیر باشد، فرسودگی شغلی به وجود می‌آید و تأثیر مستقیم بر فرایند جسمی و فعالیت‌ها می‌گذارد.

 آسیب‌های ذهنی و بدنی بعد از مدتی آشکار می‌شود. شما می‌توانید سؤال‌های مختلفی را از افراد بپرسید و پایش کنید تا برایش راه حل بیابید. «سلامتی» اساساً به چه معنا است؟ از نظر من که بالای ۲۵ سال در حوزه سلامت و ورزش فعالیت کرده‌ام، هم تحصیلات آکادمیک در حوزه سلامت و هم در حوزه کسب‌وکار دارم، سلامت مسیری یکپارچه و هماهنگ است از کالبد ذهنی به کالبد بدنی شما. به‌عبارت‌دیگر، کالبد جسمی و ذهنی ما توأم و هماهنگ هستند، هیچ موقع جدا نمی‌شوند، با یکدیگر همپوشانی دارند.

 شما نمی‌توانید در مورد سلامت سازمان، بدون در نظر گرفتن کالبد ذهنی و کالبد جسمی نیروهای انسانی صحبت کنید. ذهن ما همان بدن ماست و بدن، همان ذهن است. این یعنی یک مسیر توأم و همواره که همپوشانی مستمر را نشان می‌دهد. چه بخواهیم چه نخواهیم، ذهن ما در بدن ما زندگی می‌کند و ما مسئول هستیم که بدن را سالم نگه داریم. برای حفظ سلامت بدن، حتماً باید ذهن قوی و تاب‌آور داشته باشیم. اتفاقاً بخشی از فرسودگی شغلی مربوط به تاب‌آوری می‌شود که بعدها درباره‌اش حرف می‌زنم.

 اما سلامت سازمانی به چه معنا است؟ تمام صحبت‌های من مربوط به سازمان می‌شود. من پیرامون کارفرما، برند کارفرمایی، سازمان و فرایندها می‌گویم، اما نکته اصلی مربوط به نیروی انسانی است، اصل، انسانی است که در سازمان حضور دارد. سلامت سازمانی، یک ویژگی است که می‌تواند سازمان را در برابر تحولات و اتفاقات پیش‌بینی نشده و نهایتاً در برابر فرسودگی شغلی کارکنان مقاوم کند.

 سازمان، تعریف معینی از خودش دارد و از آنجا به مفهوم فرسودگی شغلی می‌رسد. من معتقد هستم فرسودگی شغلی، باید در ابتدای برنامه‌ریزی سازمان باشد. برنامه‌ریزی سازمان از چه طریق انجام می‌شود؟ نیروی انسانی هر سازمان حول محور ارزش‌هایی که در سازمان تعریف شده‌اند، فعالیت می‌کنند. سازمان، اهداف کوتاه مدت و بلندمدتی را برای نیروهای خود می‌گذارد، افراد خلاق را می‌آورد تا از چالش‌هایی که در بستر کاری‌شان ایجاد شده فاصله بگیرند. همچنین، برنامه‌ریزی‌هایی برای حرکت روبه‌جلو در کل مجموعه اتفاق می‌افتد.

  شرکت‌ها به دنبال افزایش رفاه کارکنان می‌روند. چه‌کاری به رفاه می‌انجامد؟ پایش سلامت دوره‌ای، آزمایش خون، مشاوره‌های روان‌شناسی، صحبت با متخصصین مختلف، یک سری وام و کالابرگ، همراه با خدمات و امکانات ورزشی. تمام این موارد برای ایجاد لذت اتفاق می‌افتند. لذت چه چیزی تولید می‌کند؟ دوپامین. سازمان‌ها ایجادکننده لذت برای کارمندان هستند تا جلوی فرسودگی شغلی را بگیرند. لذت منتهی به دوپامین می‌شود.

  گاهی مدیران ارشد را به خارج از کشور و مدیران میانی را به ویلای شمال می‌فرستند و به آنها کارت استخر می‌دهند. این سیستم‌های سنتی را در ایران زیاد می‌بینیم، با یک مجموعه ورزشی قرارداد می‌بندند و هتل پنج ستاره برای استفاده کارمندان می‌گیرند که لذت دوپامین‌وار مخدری بتواند جلوی فرسودگی شغلی را بگیرد، اما چنین نمی‌شود. نهایتاً برقراری عدالت را در جایی دنبال می‌کنند که مشکلات زیادی در آنجا داریم.

 سازمان جهانی بهداشت، فرسودگی شغلی را به عنوان یک سندرم ناشی از استرس مزمن در محل کار تشبیه می‌کند. استرس‌های مزمن در محل کار به وجود می‌آید؛ ولی ما خیلی ساده از آن عبور می‌کنیم. کلماتی را که نیروی انسانی ما می‌گوید، زمزمه‌هایی را که زیر لب می‌آورد نادیده می‌گیریم. تمام این مسائل باعث استرس مزمن می‌شود و ما آنها را مدیریت نکرده‌ایم. تمام این موارد باعث کاهش انرژی و خستگی و فاصله ذهنی از شغل می‌شوند. همچنین، کارایی حرفه‌ای افراد به سمت کاهش می‌رود. این یعنی فرسودگی شغلی. سازمان جهانی بهداشت این تعاریف را به میان می‌آورد و هر کلمه‌اش معانی عمیقی دارد. ما در ایران و در فرهنگ مشخصی زندگی می‌کنیم و هر کلمه برایمان معانی گوناگون دارد.

 دلایل اصلی خروج کارکنان از سازمان چیست؟ تا اینجا از لذت‌ها و استرس‌های مزمن گفتیم و فرسودگی شغلی که به فرسودگی معمولی تبدیل می‌شود. بعضی افراد دنبال درآمد بیشتر هستند، عده‌ای دورکاری را ترجیح می‌دهند، چندی تغییر شغلی می‌خواهند، گروهی هم تغییر، چالش‌های جدید، تغییر مدیر بالادست یا رفتن به فرهنگ سازمانی دیگر را می‌خواهند. مورد آخر به نظر من خیلی مهم است. در سطح بالاتر، عده‌ای «محیط کار با جامعیت بیشتر» را مطالبه می‌کنند.

 گروهی از کارکنان، شغل خود را به‌خاطر ترس از بیکاری ادامه می‌دهند. به نظر من این ترس بی‌مورد است و همه می‌توانند برای خود کاری پیدا کنند. درصد پایینی از افراد هم دنبال کارهای دفتری هستند. ما دائم نگران هستیم که چرا نیروی کار مهاجرت می‌کند، اما نگران آن نیستیم که چرا نیروی کار موجود سازمان، سه ماه می‌ماند و به سازمان دیگر می‌رود. چرا یک تیم کوچک را شکل می‌دهیم؛ ولی قادر به کارهای تیمی نیستیم؟ ما دائم نگران مهاجرت هستیم؛ ولی نگران نگهداشت نیروی انسانی و فرسودگی شغلی او نیستیم.

 اما راه حل چیست؟ من طی سالیان حضور در اکوسیستم کارآفرینی و کسب‌وکار و فعالیت در حوزه سلامت، دیتای زیادی را به صورت گفت‌وگوی زنده با نیروی انسانی و مدیران عامل و مدیران میانی گرفتم و با تیم خودم پرسش‌نامه‌های زیادی را به شکل مکتوب گرفتیم. آمارها نشان می‌دهد که باید از لذت و ترشح ناشی از دوپامین عبور کنیم و به سمت شادی برویم.

 تفاوت لذت با شادی چیست؟ لذت زودگذر است؛ ولی شادی پایدار! لذت از بیرون می‌آید، ولی شادی از درون. لذت جسمی است؛ ولی شادی روحی. وقتی از نظر روحی و عاطفی شاد باشید، وقتی احساس حضور داشته باشید، این احساس از بین نمی‌رود. «لذت» گرفتنی است، ولی «شادی» بخشیدنی. شما زمانی شاد می‌شوید که ببخشید. هر گاه نیروی انسانی شما چیزی به دیگری می‌بخشد، کار تیمی انجام می‌دهد، اطلاعاتی ردوبدل می‌کند، تجربه خود را انتقال می‌دهد، شادی درونی برایش به وجود می‌آید.

 لذت را با مواد مخدر هم می‌توان به دست آورد، این هم همان دوپامین است. مواد مخدر دوپامین ترشح می‌کند؛ ولی شادی نیاز به مواد مخدر ندارد. لذت، تجربه‌ای است که تنهایی می‌تواند به دست آورید، ولی شادی تجربه‌ای است که در جمع به دست می‌آید، یعنی حاصل هم‌افزایی است.

 لذت نوعی اعتیاد به دنبال می‌آورد، ولی شادی با اعتیاد رابطه‌ای ندارد. لذت به شما دوپامین می‌دهد، شادی ترشح سروتونین را تقویت می‌کند. چیزی که جلوی تجربه شادی را در شما می‌گیرد، همان دوپامین است. لذت‌هایی که سازمان به نیروی انسانی خود می‌دهد، اجازه تجربه کردن شادی را از او می‌گیرد. اگر می‌خواهیم جلوی فرسودگی شغلی را بگیریم، قبل از آن که فرایندهای سلامت را بسنجیم و بگوییم که نیروی انسانی از نظر ذهنی و جسمی چه نیازهایی دارد و چطور مسیر او را هموار کنیم تا به هارمونی مشخصی بین ذهن و بدن برسیم و در سازمان پیاده کنیم، باید توجه داشته باشیم که سازمان، نیازمند شادی‌های درونی است، نه لذت‌های زودگذر. باید جای دوپامین را به سروتنین بدهیم و جای لذت را به شادی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *